نی‌ نی سایت

سفر 9 ماهه: از تست مثبت تا آغوش نوزاد




خاطرات بارداری: تجربه‌های من و نی نی سایت

سلام به همه مامان‌های آینده و اونایی که این روزها رو پشت سر گذاشتن!

تصمیم گرفتم تجربه‌ی بارداری‌م رو باهاتون به اشتراک بذارم. این یه سفر پر از فراز و نشیب، شادی و البته کمی هم سختی بود. بیشتر این تجربه‌ها رو از نی نی سایت و گفتگو با بقیه مامان‌ها یاد گرفتم. امیدوارم برای شما هم مفید باشه.

  • تهوع صبحگاهی:

    وای از اون روزها! زنجبیل و لیمو ترش بهترین دوستام بودن.
  • ویار عجیب و غریب:

    یه مدت فقط خاک رس میخوردم! دکترم کلی دعوام کرد.
  • تغییر سایز سینه ها:

    یهویی یه سایز بزرگتر شدن و دردناک!
  • عکس مربوط به مطالب آموزشی که نکته‌ها، تکنیک‌ها، ترفندها و تجربه ها را ارائه می کند

  • خواب آلودگی همیشگی:

    انگار 24 ساعته قرص خواب خورده بودم.
  • ترس از سونوگرافی:

    همیشه استرس داشتم که نکنه مشکلی باشه.
  • حرکت های جنین:

    اولین لگدها یه حس فوق العاده بود، انگار پروانه تو دلم پرواز میکرد.
  • خرید سیسمونی:

    با وسواس زیاد و کلی تحقیق از نی نی سایت، سیسمونی رو کامل کردم.
  • انتخاب اسم:

    این یکی از سخت ترین کارها بود! بالاخره با کلی بحث و تبادل نظر یه اسم قشنگ انتخاب کردیم.
  • تورم پاها:

    ماه های آخر، پاهام مثل بادکنک شده بود.
  • کمر درد امانم رو بریده بود:

    ماساژ و ورزش های دوران بارداری خیلی کمک کرد.
  • سوزش سر دل:

    از غذاهای چرب و تند متنفر شده بودم.
  • بی خوابی شبانه:

    با وجود خستگی زیاد، نمیتونستم درست بخوابم.
  • ترس از زایمان:

    هرچی به روز زایمان نزدیک تر میشدم، استرسم بیشتر میشد.
  • کلاس های آمادگی زایمان:

    خیلی بهم کمک کرد تا برای زایمان آماده بشم.
  • دیدن نوزاد:

    وقتی برای اولین بار بچمو دیدم، تمام دردهام یادم رفت.
  • شیردهی:

    اوایل خیلی سخت بود، ولی کم کم یاد گرفتم.
  • شب بیداری های بعد از زایمان:

    دیگه خواب برام یه رویای دور بود.

به امید دیدار!






خاطرات بارداری: از نی‌نی‌سایت تا واقعیت

خاطرات بارداری: از نی‌نی‌سایت تا واقعیت

1. تست مثبت و شوک اولیه

یادمه وقتی بیبی چک دو خط پررنگ رو نشون داد، هم خوشحال بودم هم یه جورایی ترسیده بودم. انگار یه مسئولیت خیلی بزرگ روی دوشم گذاشته بودن. تو نی نی سایت خونده بودم خیلیا این حس رو داشتن. اولین کاری که کردم زنگ زدم به همسرم. صداش پر از هیجان بود. بعدش هم شروع کردم به خوندن تاپیک‌های بارداری تو نی نی سایت!همه چی خیلی جدید بود. علائم، تغییرات بدن، نگرانی‌ها. . . انگار وارد یه دنیای دیگه شده بودم. به خودم قول دادم یه مامان خوب باشم. همونطوری که تو نی نی سایت مامانای باتجربه توصیه میکردن. ولی خب، خیلی زود فهمیدم که زندگی واقعی با اون چیزی که تو اینترنت میخوندم خیلی فرق داره. این شروع یک ماجراجویی بود. . . هنوز باورم نمیشد که دارم مامان میشم!

2. ویار و تهوع صبحگاهی

وای از ویار! تو نی نی سایت نوشته بودن ممکنه اصلا ویار نداشته باشی. ولی من بیچاره از هفته ششم تا دوازدهم فقط تهوع داشتم. بوی غذا، بوی عطر، حتی بوی صابون هم حالم رو بد میکرد. فقط لیمو ترش نجاتم میداد. همه بهم میگفتن بیسکوییت زنجبیلی بخور. ولی حتی فکر کردن بهش هم حالم رو بدتر میکرد. یادمه یه بار تو تاکسی انقدر حالم بد شد که مجبور شدم پیاده شم و کنار خیابون بشینم. چقدر خجالت کشیدم!شوهرم خیلی هوامو داشت. همه کارامو انجام میداد و سعی میکرد غذاهایی که میتونستم بخورم رو برام درست کنه. تو نی نی سایت یه تاپیک بود راجع به راهکارهای کاهش تهوع. خیلی از راهکارهاش برام مفید بود. خلاصه که ویار دوران سختی بود. ولی گذشت. . .

3. سونوگرافی قلب جنین

لحظه ای که صدای قلب نی نی رو شنیدم، یکی از قشنگ ترین لحظه های زندگیم بود. اشک شوق از چشمام جاری شد. تو نی نی سایت خیلی راجع به سونوگرافی قلب جنین خونده بودم. میدونستم که خیلی مهمه. وقتی دکتر گفت همه چی نرماله، یه نفس راحت کشیدم. خیالم راحت شد که نی نی سالمه. تصویر نی نی رو تو مانیتور دیدم. یه موجود کوچولو با یه قلب کوچولو که تند تند میزد. با خودم عهد کردم که ازش مراقبت کنم و بهترین ها رو براش فراهم کنم. بعد از سونوگرافی رفتم یه لباس کوچولو براش خریدم. یه لباس آبی کوچولو با یه طرح خرس. این لحظه رو هیچ وقت فراموش نمیکنم.

4. تکون خوردن نی نی

اولین تکون های نی نی یه حس عجیب و غریبی داشت. مثل پرواز یه پروانه توی شکمم. تو نی نی سایت نوشته بودن از هفته هجدهم به بعد ممکنه تکون هاش رو حس کنی. ولی من زودتر حس کردم. اولش فکر میکردم نفخ شکمه. ولی بعد فهمیدم که نی نی داره تکون میخوره. شوهرم دستش رو میذاشت روی شکمم تا اونم تکون ها رو حس کنه. خیلی ذوق میکرد. بعضی وقتا تکون هاش خیلی قوی بود. انگار داشت فوتبال بازی میکرد. وقتی استرس داشتم باهاش حرف میزدم و آرومش میکردم. حس میکردم حرفامو میشنوه. تکون هاش یه جورایی بهم اطمینان میداد که همه چی خوبه.

5. آزمایش های سه ماهه دوم

آزمایش های سه ماهه دوم یکم استرس زا بود. مخصوصا آزمایش غربالگری. تو نی نی سایت کلی راجع به این آزمایش ها نوشته بودن. همه نگران بودن که نتیجه اش خوب باشه. خوشبختانه نتیجه آزمایش من خوب بود. ولی خیلی از مامانا تو نی نی سایت مشکل داشتن و خیلی نگران بودن. دکتر بهم گفت که ویتامین هام رو به موقع بخورم و استراحت کافی داشته باشم. رژیم غذاییم رو هم باید رعایت میکردم و از خوردن غذاهای مضر پرهیز میکردم. تو نی نی سایت یه تاپیک بود راجع به رژیم غذایی در دوران بارداری. خیلی مفید بود. این آزمایش ها برای سلامتی مادر و جنین خیلی مهم بود.

6. خرید سیسمونی

خرید سیسمونی یکی از لذت بخش ترین قسمت های بارداری بود. کلی لباس های کوچولو و رنگارنگ. تو نی نی سایت کلی لیست سیسمونی بود. من از همونا الگو گرفتم و خریدامو انجام دادم. البته سعی کردم چیزایی که واقعا لازم دارم رو بخرم و از خرید وسایل اضافی پرهیز کنم. اتاق نی نی رو با کمک شوهرم چیدیم. یه اتاق کوچولو و قشنگ با یه تخت کوچولو و یه کمد پر از لباس های کوچولو. خرید سیسمونی یه جورایی بهم اطمینان میداد که دارم برای اومدن نی نی آماده میشم. همه چی خیلی هیجان انگیز بود. ولی خب، خرید سیسمونی خیلی هم خرج داشت!

7. ماه های آخر و سنگینی

ماه های آخر بارداری خیلی سخت بود. شکمم خیلی بزرگ شده بود و به سختی میتونستم راه برم. تو نی نی سایت نوشته بودن که این سنگینی طبیعیه و باید صبور باشی. خوابیدن هم برام خیلی سخت شده بود. مجبور بودم با چند تا بالش بخوابم تا راحت تر باشم. کمردرد هم امونم رو بریده بود. شوهرم هر شب کمرمو ماساژ میداد. تو نی نی سایت یه تاپیک بود راجع به راهکارهای کاهش کمردرد در دوران بارداری. از همونا استفاده میکردم. با وجود همه سختی ها، دلم میخواست هر چه زودتر نی نی رو بغل کنم. روزها به کندی میگذشت.

8. کلاس های آمادگی زایمان

کلاس های آمادگی زایمان خیلی بهم کمک کرد. اطلاعات زیادی راجع به زایمان و مراقبت از نوزاد یاد گرفتم. تو نی نی سایت خیلی راجع به این کلاس ها تبلیغ میکردن. منم ثبت نام کردم. با مامانای دیگه آشنا شدم و تجربیاتمون رو با هم به اشتراک گذاشتیم. مربی کلاس خیلی خوب بود. همه سوالامون رو با حوصله جواب میداد. روش های تنفس صحیح رو یاد گرفتم و تمرین کردم. این کلاس ها بهم اعتماد به نفس داد و از ترسم کم کرد. احساس میکردم برای زایمان آماده ام.

9. انقباض های براکستون هیکس

انقباض های براکستون هیکس یه جورایی ترسناک بود. فکر میکردم دارم زایمان میکنم. تو نی نی سایت نوشته بودن این انقباض ها طبیعیه و نشونه زایمان نیست. ولی بازم نگران بودم. زنگ زدم به دکترم و اون بهم اطمینان داد که همه چی خوبه. این انقباض ها یه جورایی بدن رو برای زایمان آماده میکنه. وقتی انقباض داشتم سعی میکردم نفس عمیق بکشم و آروم باشم. تو نی نی سایت یه تاپیک بود راجع به تفاوت انقباض های براکستون هیکس و انقباض های زایمان. خیلی مفید بود. خلاصه که این انقباض ها هم گذشت. . .

10. نگرانی های قبل از زایمان

نگرانی های قبل از زایمان خیلی زیاد بود. میترسیدم زایمانم سخت باشه و نتونم تحمل کنم. تو نی نی سایت کلی داستان زایمان بود. بعضیا خیلی ترسناک بودن و بعضیا امیدوار کننده. سعی میکردم به داستان های امیدوار کننده فکر کنم و از داستان های ترسناک دوری کنم. نگران سلامتی نی نی هم بودم. میترسیدم یه مشکلی داشته باشه. با شوهرم راجع به نگرانی هام حرف میزدم و اون بهم اطمینان میداد که همه چی خوبه. سعی میکردم مثبت فکر کنم و به روزی که نی نی رو بغل میکنم فکر کنم. ولی خب، ترس یه چیز طبیعی بود.

11. انتخاب بیمارستان و دکتر

انتخاب بیمارستان و دکتر یکی از مهمترین تصمیمات دوران بارداری بود. میخواستم بهترین ها رو انتخاب کنم. تو نی نی سایت کلی نظرسنجی راجع به بیمارستان ها و دکترها بود. منم از همونا استفاده کردم. با چند تا از دوستام که تازه زایمان کرده بودن مشورت کردم و ازشون راهنمایی گرفتم. بیمارستانی رو انتخاب کردم که امکانات خوبی داشته باشه و کادر پزشکی مجربی داشته باشه. دکتری رو انتخاب کردم که مهربون و صبور باشه و به حرفام گوش بده. انتخاب درست بیمارستان و دکتر خیلی بهم آرامش داد. احساس میکردم خیالم راحته که دارم به جای درستی میرم.

12. چمدان بیمارستان

جمع کردن چمدان بیمارستان یه حس خاصی داشت. انگار داشتم برای یه سفر مهم آماده میشدم. تو نی نی سایت کلی لیست وسایل مورد نیاز برای چمدان بیمارستان بود. منم از همونا استفاده کردم. لباس برای خودم، لباس برای نی نی، لوازم بهداشتی، مدارک شناسایی و. . . همه چی رو تو چمدونم گذاشتم. چند تا کتاب و مجله هم برداشتم تا اگه تو بیمارستان حوصله ام سر رفت بخونم. چمدونم رو دم در گذاشتم تا هر وقت لازم شد سریع بردارم و برم. احساس میکردم برای هر اتفاقی آماده ام. جمع کردن چمدان بیمارستان یه جورایی بهم میگفت که دیگه چیزی نمونده. . .

13. شروع درد زایمان

شروع درد زایمان یه حس عجیب و غریبی داشت. هم ترسناک بود هم هیجان انگیز. اولش دردها خیلی خفیف بود. ولی کم کم شدیدتر شد. تو نی نی سایت نوشته بودن اگه دردها منظم شد و فاصله بینشون کم شد باید بری بیمارستان. وقتی دردها منظم شد به شوهرم گفتم که بریم بیمارستان. تو راه بیمارستان خیلی استرس داشتم. ولی سعی میکردم نفس عمیق بکشم و آروم باشم. به خودم میگفتم که میتونم تحمل کنم و یه مامان قوی باشم. این شروع یه ماجراجویی جدید بود. . .

14. زایمان طبیعی یا سزارین

من هم دوست داشتم زایمان طبیعی داشته باشم. ولی سلامتی نی نی برام از همه چی مهم تر بود. با دکترم مشورت کردم و اون بهم گفت که با توجه به شرایطم میتونم زایمان طبیعی داشته باشم. تو لحظه آخر تصمیم گرفتم که زایمان طبیعی رو امتحان کنم. امیدوار بودم همه چی خوب پیش بره.

15. لحظه تولد نوزاد

لحظه تولد نوزاد یکی از قشنگ ترین و احساسی ترین لحظه های زندگیم بود. وقتی نی نی رو بغل کردم، همه دردها و سختی ها رو فراموش کردم. صدای گریه اش مثل یه آهنگ قشنگ تو گوشم پیچید. بهش نگاه کردم. یه موجود کوچولو و بی دفاع که تمام زندگیم بود. با خودم عهد کردم که ازش مراقبت کنم و بهترین ها رو براش فراهم کنم. شوهرم هم خیلی خوشحال بود. اشک تو چشماش جمع شده بود. این لحظه رو هیچ وقت فراموش نمیکنم. به دنیای مادری خوش اومدم. . .

16. روزهای بعد از زایمان و چالش ها

روزهای بعد از زایمان پر از چالش بود. کم خوابی، درد بخیه ها، شیردهی و. . . همه چی سخت بود. تو نی نی سایت نوشته بودن که این روزها طبیعیه و باید صبور باشی. ولی بازم خیلی خسته بودم. احساس میکردم دیگه توانی ندارم. شوهرم خیلی کمکم میکرد. تو کارای خونه و مراقبت از نی نی بهم کمک میکرد. کم کم یاد گرفتم چطوری با شرایط جدید کنار بیام. تو نی نی سایت یه تاپیک بود راجع به راهکارهای مدیریت استرس بعد از زایمان. خیلی مفید بود. خلاصه که این روزها هم گذشت. . .

17. شیردهی و مراقبت از نوزاد

شیردهی و مراقبت از نوزاد یه مسئولیت بزرگ بود. باید همه تلاشم رو میکردم تا نی نی سالم و سرحال باشه. تو نی نی سایت کلی اطلاعات راجع به شیردهی و مراقبت از نوزاد بود. منم از همونا استفاده میکردم. سعی میکردم به نی نی شیر کافی بدم و به موقع بهش برسم. خوابش رو تنظیم میکردم و بهش رسیدگی میکردم. وقتی مریض میشد خیلی نگران میشدم و سریع میبردمش پیش دکتر. تو نی نی سایت یه تاپیک بود راجع به واکسیناسیون نوزادان. خیلی مفید بود. خلاصه که تمام تلاشم رو میکردم تا یه مامان خوب باشم.

18. تغییرات زندگی بعد از مادر شدن

زندگی بعد از مادر شدن خیلی تغییر کرد. دیگه نمیتونستم مثل قبل آزاد باشم و هر کاری دلم بخواد انجام بدم. ولی در عوض یه حس جدید و قشنگ رو تجربه میکردم. حس مادری. نی نی تمام زندگیم شده بود. تمام فکر و ذکرم شده بود. از دیدن رشد و پیشرفتش لذت میبردم. مادر شدن یه تجربه بی نظیر بود. با تمام سختی هاش، شیرین و لذت بخش بود. به همه مامانا توصیه میکنم این حس قشنگ رو تجربه کنن.

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا